سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنکه در خردسالی بپرسد، در بزرگسالی پاسخ دهد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :8
کل بازدید :105578
تعداد کل یاداشته ها : 95
103/9/4
8:29 ع

مصاحبه با سامان احتشامی

موسیقی ما – همه‌ی آدم‌ها دو دست دارند، دو پا، دو چشم و یک قلب با دیگر اعضایی که بدن‌شان را تشکیل می‌دهد و آنها را اینی می‌‌کند که هستند. ماجرا اما برای نوازنده‌ها فرق می‌کند. «ساز» عضوِ جدید نوازندگانی است که عاشق سازشان هستند و زندگی بدون این عضوِ اضافی، برایشان چنان غیرممکن است که هر یک از اعضای اصلی را از زندگی یک آدمِ عادی و معمولی بگیرید. «پیانو» برای «سامان احتشامی»‌ -نوازنده و آهنگسازِ شناخته شده- چنین نقشی دارد؛ لابد برای همین است که 12 ساعت در طول شبانه‌روز تدریس می‌کند و ساعت‌های باقی‌مانده را می‌گذارد برای نوشتن و خلق کردنِ اثر.

 او از 6 سالگی، آموختنِ این ساز را نزد استادانی چون امین موید و جواد معروفی شروع کرد و اولین اثرش را زمانی ساخت که 14 ساله بود و نامش را گذاشت «باغ به باغ».  آن اثر هنوز که هنوز است جزو پرفروش‌های بازار موسیقی به شمار می‌آید؛ از همان سال‌ها اما همچنان زندگی‌ این آهنگساز و نوازنده با این ساز عجین شده تا کنون که در بیش از 200 اثر به عنوان آهنگساز یا تنظیم کننده، صدابردار یا نوازنده حضور پیدا کرده است؛ اما برای شناختِ «سامان احتشامی» شنیدن یا دیدنِ آثارش کافی نیست. نوازنده و آهنگسازِ شوخ و شنگ نگاه خاصِ خودش را به دنیا دارد، به موسیقی، به زندگی. از همان اولِ جوانی که با همسرش «راز» زندگی مشترک‌شان را شروع کرده است تا همین حالا، همچنان عاشق است و این چقدر در دنیای امروز غریب است. «احتشامی» هیچ‌وقت ناراضی نیست، همیشه چیزی وجود دارد که او را خوشحال کند و زندگی را برایش شیرین‌ کند، برای همین دیدنِ این گفت‌وگوی متفاوت با او، فقط تماشای گفت‌وگو با یک موزیسین نیست، با کسی است که می‌تواند حالِ آدم را از این همه انرژی مثبت خوش کند:

  • من خیلی وقت‌ها حال خوب را «بازی» می‌کنم؛ چون معلم موسیقی هستم و برای گذران زندگی مجبور به تدریس هستم و می‌خواهم به هنرجویانم انرژی منفی ندهم
  • در دانشگاه طبق سلیقه‌ی معلمان رفتار می‌شود
  •  اگر 18 ساله بودم هیچ‌وقت دانشگاه نمی‌رفتم، برخی از معلمان دانشگاه به خاطر نام‌داری در دانشگاه تدریس می‌کنند و به دانشجویان نمره نمی‌دهند تا مجبور به حضور در کلاس خصوصی‌شان شوند
  • چون هنرستانی نبودم، اساتید دانشگاه مخالف حضور من در دانشگاه بودند؛ اما دکتر سریر (که من تا پایان عمرم مدیون ایشان هستم) موجب شد که وارد دانشگاه موسیقی شوم
  • استاد جواد معروفی، استاد پایور، استاد پورتراب، استاد سریر و استاد فرهاد فخرالدنی از جمله معلمانِ من بودم که در مکتب‌شان نه تنها موسیقی که زندگی کردن یاد گرفتم
  • استاد پایور یک بار به من گفتند تو اگر بخواهی تار بزنی، نمی‌توانی از استاد «ظریف» بهتر بزنی، اگر تنبک بنوازی از «اسی» - محمد اسماعیلی- بهتر نخواهی شد، در سنتور از «اردوان کامکار» بهتر نمی‌شوی؛ اما  این پیانویی که می‌نوازی متفاوت با صدای پیانوهای دیگر است و می‌توانی در این ساز امضای خودت را داشته باشی
  •  
  • آقای معروفی آدم بسیار بزرگی بود. در آن سال‌هایی که تدریس ساز ممنوع بود، ایشان مخفیانه ما را به خانه‌اشان می‌برد تا این ساز را به ما تدریس کند
  • افتخار داشتم که در سن 17 سالگی با همایون خرم کنسرت بدهم
  • ساعت 8 صبح استاد «همایون خرم» به منزل ما زنگ زدند و گفتند: «من همایون خرم هستم». با خودم گفتم که خالی می‌بندد. بعد که فهمیدم ایشان هستند با ترس گفتم: «آقا چی کار دارین با ما؟» گفت پس فردا در تالار وحدت کنسرت دارم و می‌خواهم با من در آن بنوازی. تا ده صبح از ذوق دور میز ناهارخوری می‌دویدم
  • در بیش از ده آلبوم استاد خرم به عنوان ناظر ضبط، تنظیم کننده و هم‌نواز بود‌ه‌ام
  • استاد «خرم» بهترین آهنگساز ایران بود که نمونه‌اش را نداریم؛ چون نماز ایشان ترک نمی‌شد. جزو معدود هنرمندانی بود که زندگی خانوادگی‌اش را حفظ کرد و تمام فرزندانش تحصیل‌کرده هستند. لب به سیگار نمی‌زد. او آدم بسیار بزرگی بود.
  • آهنگ «پری کجایی» تنظیم آقای معروفی است
  • اصلا نمی‌توانم حس‌ام را زمان روی صحنه رفتن با استاد خرم را تعریف کنم؛ حس عجیبی بود
  • مگر می‌شود پیانیستی ایرانی باشد و ساز «محجوبی» را با آن طعن و لهجه‌ی خاصش دوست نداشته باشد؟
  • 18 ساله بودم که در دانشگاه موسیقی درس می‌خواندم و چنان درآمدی داشتم که از پدرم هم بیشتر بود؛ همان زمان «ارکستر ملی» با خوانندگی «محمدرضا شجریان» و رهبری «فرهاد فخرالدینی» تشکیل شد؛ استاد فخرالدینی به من، بابک شهرکی، پدرام درخشانی و فواد حجازی پیشنهاد دادند که در ارکستر بنوازم؛ من گفتم: آقا من نمی‌آیم، یک روز در هفته پیانو درس بدهم که درآمدم بیشتر است
  • استاد فخرالدینی بزرگ‌ترین آدم موسیقی ماست. انشاالله از فرهنگ و سواد فخرالدینی در کشورمان استفاده شود
  • به بسیاری از هنرمندان برمی‌خورد که دفتر فلان مسوؤل بروند
  • مگر زندگی شبیه گذشته است  که موسیقی ما شبیه گذشته باشد؟ همان‌طور که حس و حال ما شهری شده است، دیگر آن عطوفت و مهربانی در موسیقی نیست
  • اروپاییان تا این اندازه در اینستاگرام حضور ندارند و از آن تنها برای کار بهره میگیرند؛ ما اما برای بی‌احترامی کردن به همدیگر از آن استفاده می‌کنیم
  • سازی که در زمان رضاشاه نواخته می‌شود؛ با ساز کنونی تفاوت دارد
  • همه‌ی اهالی موسیقی «موسیقی ما» را دوست دارند

 

گفت و گو با «سهراب پورناظری»

موسیقی ما - سهراب پورناظری فرزند یکی از تأثیرگذارترین هنرمندان بعد از انقلاب (کیخسرو پورناظری) است؛ اما وقتی -نه حتی چندان کارشناسانه- به آثاری که در این سال‌ها خلق کرده می‌نگریم، به وضوح می‌بینیم که او هیچ نخواست تا زیر سایه‌ی پدری پنهان شود که خود، روزگاری نوآوری‌های بسیار در موسیقی ایران انجام داد.
 
«سهراب» که از 9 سالگی فعالیت خود را در موسیقی آغاز کرده، از همان ابتدا راهی رفت که نشان می‌دهد «جنون» و «شوریدگی» بخشی جدایی‌ناپذیر از آن است. می‌گوییم «جنون» نه به خاطر سازبندی‌های عجیب و غریب در آثارش -که خود در این مصاحبه به تفضیل درباره‌ی آنها سخن گفته- و نه به خاطر جریانی که در موسیقی شکل داده؛ «جنون» به خاطر نمایش عریان اندیشه‌اش که اما و اگر و نقدها و گاه دشنام‌های هنری بسیار برایش به ارمغان آورد و با این حال، او پا پس نکشیده و همچنان در فضایی که دوست داشته کار کرده است.
 
او در این مدت نقد شد (بسیار) و تمجید شد (بسیارتر)، اما خسته نشد. خودش را در قالب موسیقی‌ سنتی‌ای که در دامان آن پرورش یافته بود، محدود نکرد؛ نخواست سنت موسیقایی‌ای را که به گمانش در کمین به بن‌بست رسیدن بود، زینت دهد؛ تلاش کرد تا از دل همین سنتی که می‌شناسد،‌ راهی نو پیدا کند و البته که حضور و همراهی خواننده‌ای بلندآوازه و توانمند چون «همایون شجریان» به این راه کمک کرد.
 
او حالا «ایران من» را منتشر کرده است؛ اولین اثرش در حوزه‌ی موسیقی سنتی. «ایران من» را اما باید فراتر از یک اثر موسیقایی بررسی کرد. او در روزگاری دم از «ایران من» می‌زند که روزگار این سرزمین بر وفق مراد نیست؛ که مردمانش دلیل بسیار دارند برای دوست نداشتنش، مگر اینکه موسیقی‌دانی بیاید و نوایی بسازد و خواننده‌ای با صدای همایونی بخواند: «ایران من»

***
گزیده‌ای از این گفت‌وگو:

 
- تجربه به من ثابت کرده هنگام نوشتن یک اثر، نباید به نوآوری و جسارت و... فکر کنم و هر بار چنین کرده‌ام، شکست خورده‌ام
- داشتم کف اتاق را موکت می‌کردم و آواز «رسم بدعهدی ایام» استاد شجریان بر لبم بود که ملودی تصنیف «ابر بهار» در ذهنم شکل گرفت
- «رو سر بنه به بالین» را سر کلاس زبان و «خوب شد» را در زمان معاشرت با یکی از دوستانم ساختم
- استاد شهناز نت نمی‌خواند؛ اما یک چهارمضرابش کلاس درس دانشگاهی است
- گمان نمی‌کردم از «آهای خبردار» آن‌طور استقبال شود؛ اما در مورد «آرایش غلیظ» می‌دانستیم سر و صداهای زیادی به پا می‌شود
- در خانه ما سه آهنگساز کنار هم زندگی می‌کنیم و هیچ کاری به سادگی از آن شورا خارج نمی‌شود
- «آرایش غلیظ» ابتدا با یک سه‌‌تار و پرکاشن ضبط شده بود؛ اما هرچه به تصاویر فیلم نگاه می‌کردم، می‌دیدم موسیقی خشن‌تری را می‌طلبد
- وقتی به همایون بازی های فوتبال زنگ زدم که بیا تغییرات جدید را بشنو، بدون هیچ پیش‌زمینه‌ای گفت: «سهراب چه آشی برایمان پخته‌‌ای؟!»

- مخالفت با «گیتار»، مخالفت با یک ساز ایرانی است!
- نام گیتار ابتدا «کِی‌تاره» بوده است؛ «کِی» به معنای بزرگ و تار هم که از «تار» می‌آید
- «ایرج» را به عنوان یک خواننده فیلم‌فارسی در ذهن ما فرو کرده بودند. سال‌ها گذشت تا فهمیدم استاد «ایرج» پهلوان آواز ایرانی است و در تحریر، همتا ندارد و در خلوت‌مان با استاد شجریان و همایون‌جان، بارها صحبت از هنر بی‌نظیر ایشان بوده است
- من دفاعی از موسیقی‌ام نمی‌کنم؛ چون ایدئولوژی که صادر نکرده‌ام! یک موسیقی ساخته‌ام و هر کس هر چیزی می‌خواهد بگوید، ایرادی ندارد
- نه من و تهمورس و نه همایون، هیچ ادعایی در زمینه موسیقی ایرانی نداریم
- بسیاری از این نقدها به این خاطر شکل گرفت که موسیقی ما به توفیقاتی رسید که پیش از آن، کسی به آن دست پیدا نکرده بود
- برخی گمان می‌کنند اگر برچسب «پاپ» بودن به ما نزنند، روشن‌فکر به حساب نمی‌آیند!
- اگر بگویم «آهای خبردار» موسیقی سنتی است، خودم را گول زده‌ام
- تمام این جنجال‌های اخیر برای آثاری شکل گرفته که موسیقی فیلم بوده‌اند!
- دوستانی که پیگیر کارهای ما هستند، چرا برایشان مهم نیست که تنبور، دوتار، چگور در دانشگاه‌ها و هنرستان‌ها تدریس نمی‌شود؟ چرا فقط نگران ردیف میرزا عبدالله هستند؟
- استاد شجریان، استاد شهرام ناظری و همایون شجریان را تأثیرگذارترین خوانندگان بعد از انقلاب می‌دانم.
- به نظرم تأثیرگذارترین آهنگسازان پس از انقلاب، مشکاتیان، جلیل عندلیبی و حسین علیزاده هستند
- پدرم کیخسرو پورناظری، بیژن کامکار، محمدرضا شجریان، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان، کیهان کلهر، اردشیر کامکار و... از جریان‌سازان موسیقی ایرانی در چهار دهه اخیر بوده‌اند
- جشن موسیقی ما، مسیر پردردسری در پیش دارد ولی با «تداوم» به موفقیت می‌رسد